از یاد من نرفته
با قامت تکيده
از عاشقی بريده
دردی درون سينه
زخمی به دل کشيده
رفتم که دل تو سينه
دوباره پابند بشه
شکسته های اين دل
دور از تو پيوند بشه
ديدم نفس تو سينه
داره بهونه تو
از ياد من نميره
محراب شونه تو
رفتم ولی نرفته
ياد تو از سر من
هرگز نميشه عشقی
بعد از تو باور من
از تو گذشتم اما
تو کيميای عشقی
بر قامت شکستم
تنها روای عشقی
ياد فضای خالی
ميون آغوش من
گرمای تو گرفته
دوباره تن پوش من
دنيای خاموش من
بذار بيام که اين بار
قربونی تو باشم
حتی اگر که بايد
زندونی تو باشم
فرياد زدم کجايی
در پشت سايه هايی
از ياد من نرفته
چشمهای کهربايی
نظرات شما عزیزان: