ترس
ترسم ازین بود ک بری ، آخرشم تو رفتی
خودت نمیدونی ولی بدجوری دل شکستی
ترسم ازین بود ک بگی یه عشق تازه میخای
عجیبه واس هرزگیت بازم اجازه میخای
هر چی سرت اومد بدون نفرین این دل منه
با اینکه بد بودی باهاش نمیتونست دل بکنه
ترسیدم ازت بپرسم دوسم داری یه وخ بگی نه
ترسیدم بری و بازم یه عمریو ب پات بشینم
ترسیدم نباشیو من با عکست آروم بگیرم
ترسیدم یه روز یه جایی بازم تورو با اون ببینم
من میترسیدم از روزایی ک میان
من میجنگیدم با عقاید بیمار
من از سر سحر تا آخر شب
فقط فکر تو بودم پس با همه سرد شدمو
یه جورایی انگار طلب دارم
وقتی دیدم اطرافیانتم هوس بازن
وقتی دیدم دورو بر توام شلوغ تر شد
روزای آخر رابطمون با دروغ سر شد
همیشه باختم از قصد تو ب هدف بزنی
چیه میخای جیب خالیمو تو سرم بزنی؟؟
یادته اسمسات میومد اشتباه هر شب؟؟
آره بدت نذاشت بخان با عشق ما گرم شن
من اشتباه کردن باهات یه رنگ موندم
همون دی ماهی مغرور ک ب سنگ خوردم
گفتی بجنگ چون من راحت بدست نمیام
گفتم ببین عشق تورو واسه یه شب نمیخام
یه جور حس پوچی دور و ورمو میگرفت
وقتی عقربه ساعتم همش میگه حیف
چقد کنار اون روزارو تلف کردی
دنیای کثیف اون باعث شد بی هدف تر شی
من ترسم ازین بود توام بری ک رفتی
چشاتو باز کن احمق آخه دل ب چی بستی؟
ب آهن سرد؟ عاشق چیه اون شدی؟
واس کنار اون خوشیاتو بیمه کن چون این
زیاد موندگار نیست فقط مهمون چن وقت
عمریه خودمو ب خاطر کی زندونی کردم
ها؟ واس تویی ک ب پول فروختیم...
همیشه آخرشو ببین ، این تویی ک سوختی ....
نظرات شما عزیزان:
